افغانستان کشوری است که تمام بازیهای کلانکشوری، در غیاب زنان صورت میگیرد و آنان در نهایت مجبور به سازش با تصمیمهای مردان سیاست میشوند. تاریخ مردانهی افغانستان، خود گواهی بر این ادعاست. با استناد به همین تاریخ، آزادی و محدویت زنان همواره از سوی سیاستمداران مرد در افغانستان دیکته شده است. هرچند زنان خود در صحنهی سیاست حاضر نبودهاند، اما موضوع زنان دستکم در صد سال گذشته در محور تمامی تنشهای سیاسی بوده است. امانالله خان، تا حد مدرنیزهکردن افغانستان را با آوردن تغییرات در وضعیت زنان آغاز کرد، حزب دموکراتیک خلق افغانستان که گویا در صدد متحولکردن افغانستان از یک جامعه عقبمانده و قبیلهای به یک جامعه مدرن بود، تا اندازهای بر نقش زنان در این پروسه پافشاری داشت. مجاهدین جهادشان را زیر نام حفظ ناموس و عفت زنان به پیش بردند، درحالیکه طالبان برای حفظ نظامشان، زنان را به خانهنشینی محکوم کردند و امریکا نیز در سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد تا زنان افغانستان را از چنگ آنان نجات دهد. امانالله خان، بخشی از سیاستهای تجددطلبانهاش را با تغییرآوردن در زندگی زنان شهری شروع کرد. در این دوران اولین مدرسه دخترانه و اولین نشریه زنان در کابل شروع به فعالیت کردند. اما متأسفانه از یک جهت این تحولات با شرایط مادی آن زمان سازگار نبود و از سوی دیگر این تغییر جنبه بالا به پایین داشت: شاه دستور میداد و زنان از این دستور متأثر میشدند، اما خود قادر به تاثیرگذاری بر این تصمیمها نبودند. چنین تحولاتی در صورتی سازنده بود که زنان آگاهی کافی در مورد حقوقشان داشته و برای حفظ یا بهدستآوردن آن تلاش و مبارزه میکردند. مردان سیاست در افغانستان حتی چگونگی پوشش زنان را با صدور دستور و فتوا، مطابق میلشان در کابل تعیین کردهاند. به این ترتیب، این تحولات- آزادی یا محدودیت- یک پدیدهی شهری و متأثر از نظام حکومتی بوده است. در نتیجه با تغییر و ضعیفشدن یک نظام، وضعیت زنان نیز مطابق به آن متحول میشده است. از زمان حکومت ظاهر شاه تا سقوط حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، شاهد گسترش نقش سیاسی- اجتماعی زنان در افغانستان هستیم: اما اینکه این گسترش تا چه حد تحت تأثیر کمکهای مشروط بینالمللی بوده است، نیاز به تحقیق بیشتر دارد. در این دوران، زنان بیشتری در کابل رو به سیاست آورده و برای اولینبار کرسی وزارت و وکالت را بهدست آوردند. در نتیجهی گسترش نقش زنان در جامعه، آنان برای اولین بار به سطوح رهبری جنبشهای سیاسی راه یافتند. نگاهی اجمالی به تاریخ افغانستان نشان میدهد که روند پیشرفت برای زنان بسیار کند و ناپایدار بوده، درحالیکه عقبگردها همواره سریع و مستمر بوده است. دوران مجاهدین و طالبان، نمونهی بارزی از این عقبگردهاست که زنان افغانستان تا کنون ضرر آن را پرداخته و نسلهای بعدی نیز از آن متأثر خواهد بود. مجاهدین که با کمک امریکا و متحدانش علیه اشغال شوروی و رژیم مورد حمایتش «جهاد» کرد، یکی از مهمترین دغدغههایشان «حفظ عفت زنان» بود که در اولین فرمانهایشان پس از گرفتن قدرت نمود یافته است. در یکی از این فرمانها در سال ۱۹۹۳، به زنان دستور داده شده تا لباسهای مجذوبکننده، رنگی و بدننما نپوشند، عطر استفاده نکنند، با غرور راه نروند و بلند نخندند! صدور چنین فرمانهایی آن هم در اوایل حکومتی که پس از سالها جنگ، میلیونها کشته و مهاجر سر کار آمده، به تنهایی نشانگر میزان اهمیت موضوع برای سیاستمداران در افغانستان است. وضعیت زنان در دورهی طالبان هم بر کسی پوشیده نیست. اکنون، این گروه و هوادارانش ادعا دارند که دیدگاهشان نسبت به زنان تغییر کرده، کار و تحصیل زنان را مطابق به آموزههای اسلامی میپذیرند. اما این موضوع جدیدی نیست، جنبش طالبان همواره ادعا کرده که هر زمان شرایط مساعد شود، به زنان اجازهی تحصیل و کار خواهند داد! طالبان، اما هرگز وارد جزئیات و تفسیر چهارچوب مورد نظرشان در مورد زنان نشدهاند، اما عملکردشان تغییری در رویکرد این گروه نسبت به زنان نشان نمیدهد. چندی قبل در سفری که به یکی از استانها داشتم، برای اولین بار با ایست بازرسی طالبان روبهرو شدم. دو مأمور مسلح طالب ماشین حامل ما را متوقف کردند و با بازجویی از مسافران مرد، تعدادی را برای بررسی بدنی از موتر پیاده کردند. مأموران طالب با زنان که اکثریت مسافرین را تشکیل میدادند، حتی کلامی رد و بدل نکردند. در این برخورد گرچه احترام زنان بهجا شده است، اما در این نوع احترام، نیز جهانبینی طالبان نسبت به زنان نهفته است. طالبان، شخصیت زن را بهعنوان انسان فاعل که میتواند نقش اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بازی کند، قبول ندارند. در جهانبینی طالبان، زنان چیزی فراتر از یک آلهی جنسی نیست که باید در خانه و دور از چشم جامعه پنهان شود. بر همین اساس، در یک مقررهی ارگان امر به معروف و نهی از منکر در نوامبر سال ۱۹۹۶، بیرون رفتن زنان «مشکلات اجتماعی» خطاب شده و از خانوادهها درخواست شده تا از این کار جلوگیری کنند. اما حکومت امروزی افغانستان چگونه با موضوع زنان برخورد میکند؟ نکتهی اساسی اینجاست که این حکومت در نتیجهی حمله امریکا به افغانستان بهوجود آمد؛ حملهای که یکی از توجیههای آن، آزادی زنان افغانستان از چنگال منفورترین زنستیزان تاریخ بود. بنابراین، یکی از بزرگترین پیششرطهای جامعه بینالمللی برای کمک به افغانستان، بهبود وضعیت زنان و مشارکت آنان در تمام ابعاد زندگی اجتماعی بوده است. جولی بیو، نویسنده کتاب «کابل کارنیوال» روایت جالبی را بازگو میکند. او که پس از تشکیل حکومت موقت در یک تالار منتظر شروع یک کنفرانس است، نگاهش به تابلوهای روی دیوار میافتد که حاکمان افغانستان را براساس سلسلهی تاریخی به نمایش گذاشته است. تنها یک حاکم همراه همسرش دیده می شود: امانالله خان و ملکه ثریا. اما این همه داستان نیست، او متوجه میشود که این تابلو، از یک عکس مشهور زوج شاهی کشیده شده، اما مقامات این تصویر را دستکاری کردهاند. توری مانند تور عروسی بر چهره ملکه ثریا رسامی شده است، توری که در عکس اصلی وجود ندارد. این نوع برخورد، تحریف عمدی تاریخ است. این تحریف، اما بیانگر وسواس دوامدار حکام افغانستان نسبت به «ظاهر» و «بدن» زنان است؛ وسواسی که پس از گذشت صد سال، هنوز ظاهر غیرسنتی ملکه ثریا را نپذیرفته و تلاش در تغییر آن دارد. زینت کرزی، بانوی اول افغانستان -برای دو دوره- پس از سقوط طالبان، به خوبی میتواند از دیدگاه غالب جامعه نسبت زنان در این دوره نمایندگی کند. آقای کرزی که در رأس برنامه های امریکا و متحدانش در قبال زنان افغانستان قرار داشت، هرگز با همسرش در اماکن عمومی حضور نیافت. به سختی میتوان یک مصاحبه ضبطشده از زینت کرزی شنید. او در مصاحبهای که در سال ۲۰۱۳ با بیبیسی فارسی داشته، تأکید کرده که از خانوادهای «روشنفکر» میآید و شوهرشان آقای کرزی هم «روشنفکر و دانشمند» است، اما وی حضور اجتماعی ندارد زیرا: افغانستان ۳۰ سال جنگ را پشت سر گذاشته و فرهنگ و عنعنات مردم افغانستان هنوز آماده نیست، من هیچگاهی در رسانهها ظاهر نشدم و در سفرهای زیادی نبودم چون فکر می کنم که ما به وقت بیشتری نیاز داریم. احتمالا گروه طالبان نیز با این دیدگاه خانم کرزی موافق است، چون این گروه نیز منتظر مساعدشدن شرایط برای تحصیل و کار زنان بوده است. اما شرایط چه زمانی مساعد خواهد شد؟ و چه کسی/ کسانی این شرایط را مساعد خواهند کرد؟ هیچ کسی/ کسانی قرار نیست وضعیت را برای زنان افغانستان به این زودی ها مساعد کند و طبعا وضعیت به خودی خودش هم تغییر نخواهد کرد. بنابراین، پیشرفت و بهبود در وضعیت زنان، یک مسألهی کاملا سیاسی است و راه حل سیاسی دارد. پس زنان باید بهعنوان بازیگران اصلی در بازی سیاست در افغانستان جایگاهشان را تصاحب کنند. تنها راه اصولی برای تصاحب این جایگاه، دامن زدن به جنبش زنان است که از طریق درک و تولید دانش فمینسیتی و انقلابی امکانپذیر است.
منبع: روزنامه اطلاعات روز، دوشنبه 13 آبان 1398
نظر شما